Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-06@03:57:43 GMT

از صدای سخن عدل ندیدم خوش‌تر

تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۲۵۳۰۲

آخرین روز مرداد ۱۴۰۰ بود که خبر درگذشت علامه محمدرضا حکیمی از برجسته‌ترین اندیشمند دینی کشور منتشر شد. مردی که در کنار انبوه آثار مکتوب، بابت وجه رفتاری منحصر به فرد، پروژه فکری ویژه‌اش و نزدیکی با علی شریعتی همواره شخصیت مورد احترامی در میان حوزویان و دانشگاهیان داشت. حکیمی که عمری سعی کرده بود میان اندیشه و عمل از یکسو و دین و زندگی از سوی پل زده باشد، زی گمنامی را بعنوان بخشی از دستورالعمل حیات علمی و دینی خود در پیش گیرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حکیمی که به وصیت دوست نزدیکش علی شریعتی مسئولیت اصلاح آثار وی را بر عهده داشت(عملی که هیچگاه راضی به انجامش نشد) در سال‌هایی که نام و نشان شریعتی در همه جا به چشم می‌آمد و وصیت او می‌توانست خیل مشتاقان را به سمت حکیمی روانه سازد، از بافته شدن لباس شهرت با نام شریعتی دوری جست تا در خلوت و دور از هیاهو پروژه فکری خود را در دایره‌المعارف «الحیات» پی بگیرد. با همه تلاش برای گمنامی و دوری جستن از شهرت، اما فعالیت علمی و سبک اخلاقی زیست حکیمی باعث شد تا فقدانش را همه اهالی نظر و اندیشه احساس کنند.

محمدرضا حکیمی در ۱۴فروردین ۱۳۱۴ در مشهد دیده به جهان گشود، در ۱۲سالگی وارد حوزه علمیه این شهر شد و ۲۰سال را در آنجا صرف مطالعه دین نمود. تنها ۱۹سال داشت که نخستین قصیده خود را به عربی سرود و به استادش محمد تقی ادیب نیشابوری(ادیب ثانی) تقدیم نمود. استعداد و جهد علمی حکیمی تا جایی بود که شیخ مجتبی قزوینی در وصف شاگرد جوان خود گفت: «تاکنون کسی را با این استعداد ندیده‌ام که جلدین کفایه را در یکسال بخواند». روزی آیت‌الله میلانی در هنگام تدریس درس اصول، وقتی به جمع شاگردان نظر انداخت و حکیمی را پیدا نکرد در گوشه‌ای نشست و ساکت ماند. شاگردان علت سکوت را از وی جویا شدند و ایشان فرمودند: «آقای حکیمی نیست. افلاطون تا ارسطو حاضر نمی‌شد درس را شروع نمی‌کرد؛ می‌گفت عقل در مجلس حاضر نیست». به رغم این جایگاه والای حوزوی اما در سال ۱۳۴۵ حوزه مشهد را ترک نمود و راهی تهران شد تا دغدغه اصلی‌اش را به همراه ۲برادرش(محمد و علی) را به سرانجام برساند. جمع‌آوری دایره‌المعارف «الحیات» که در شکل روایی خود اثری بی‌بدیل بود از یکسو و اهتمام بر مساله تعریف «عدالت» بعنوان ثقل مفاهیم دینی باعث شد تا حکیمی از جوانی وارد عرصه‌ای شود که کمتر کسی چه در حوزه و چه در دانشگاه به آن ورود کرده بود.

ایده محوری عدالت در آثار حکیمی که بطور جدی در جلد ۳ تا ۶ الحیات طرح شده باعث شد تا بسیاری او را «فیلسوف عدالت» بخوانند. هرچند حکیمی به علت تعلق خاطر به مکتب تفکیک میانه چندانی با فلسفه نداشت اما هیچگاه به انکار نپرداخت و حتی در کتابی با عنوان «مکتب تفکیک» این مکتب را مکتبی برای تفکیک و نه تعطیلی فلسفه و عرفان خواند. با این حال آنچه که با عنوان موضوع عدالت در آثار حکیمی طرح شد، طرحی برآمده از آیات و روایت بود. به همین خاطر آثارش را باید یک نظام هنجاری درباره عدالت اجتماعی دانست. او رسیدن به موقعیت «منهای فقر» را ابتدایی‌ترین رسالت انبیا می‌خواند که باقی اهداف تا پیش از تحقق آن نمی‌تواند به وقوع بپیوندد.

حکیمی این قرائت مسلط که فقر را بعنوان تقدیر بخشی از انسان‌ها تعریف می‌کند به باد نقد گرفت و با استناد به آیات و روایت، مبارزه برای ریشه‌کنی فقر و به حداکثر رساندن بهره مندی برابر جامعه از مواهب الهی را یک هدف دینی انکارناپذیر خواند. گذار از عدالت به مثابه امری اخلاقی و توصیه‌محور به کارویژه‌ای حاکمیتی و واجب باعث شد تا ادبیات اجتماعی حکیمی در قیاس با دیگر اندیشمندان دینی که به عدالت اجتماعی نظر انداخته‌اند تند و بی‌پروا باشد.

حکیمی بر آن است که از آیات و روایات دانسته می‌شود که رابطه مال و انسان به یکی از این ۵ شکل است و هر یک حکمی ویژه دارد: ۱- غنای تکاثری ۲- غنای وافر ۳- غنای کفافی (غنای مشروع) ۴- فقر (نیازمندی و کمبودداری) ۵- مسکنت (ناداری و تهیدستی). وی در توضیح هرکدام از این حالات متذکر می‌شود:

مسکنت (هیچ نداشتن): این پدیده واجب‌الدفع فوری است و باید بی‌درنگ و بدون مماطله، به فرد مسکین امکانات لازم داده شود؛ تا جایی که در روایات آمده است اگر کسی سیر بخوابد و همسایه مسکینش گرسنه بماند، مسلمان نیست. یا اگر اهل آبادی‌ای شبی را بگذرانند که در میان آنها گرسنه‌ای باشد، خداوند متعال به آن مردم نظر رحمت نخواهد کرد.

فقر (کمبود داشتن): این پدیده نیز باید از میان برود و آهنگ اقتصاد در جامعه باید چنان باشد که اساسا فقر ظهور نیابد و اگر هم گریبانگیر کسی شد، برطرف شود. جامعه اسلامی جامعه منهای فقر است و نه دارای فقیر. امیرالمومنین جامعه اسلامی را جامعه‌ای می‌شمارد که نه در آن عیالمند نیازمندی است و نه به مسلمان و حتی غیرمسلمانی ستم می‌رود.

غنای کفافی: این غنا در صورتی که در اصل به دست آوردن آن و ادای حقوق آن احکام شرع رعایت شده باشد، همان غنای ممدوح و مشروع است. این غنا محدود است، از آن رو که مشروع است اما آنقدر هم اندک و به اندازه یک خانواده نیست، بلکه غنایی است که صاحب آن می‌تواند انفاق کند و در کارهای عامه و سودمند یاری رساند و به دست‌گیری از دیگران بپردازد.

غنای وافر: این غنا بعد از غنای کفافی و افزون بر آن داشتن و نگاه داشتن آن افزونی است. غنای وافر موجب هلاکت دنیوی و اخروی است و باید شخص غنی نگذارد این اموال نزد او متراکم بماند، بلکه باید انفاق کند؛ انفاق، تا برسد به حد غنای کفافی. در برخی از روایات آمده است که باید صاحب اموال با ۲ دست خود انفاق کند، نه‌ تنها با یک دست؛ یعنی هم بسیار و هم سریع آن اموال را در اختیار بندگان خدا قرار دهد و «احتکار اموال» نکند که در حدیث تعبیر «احتکار» درباره مال نیز آمده است اما اگر صاحب مال انفاق نکند و جامعه نیازی داشت، حکومت اسلامی می‌تواند مقدار لازم را از او بگیرد و به محرومان بدهد یا در منظورهای دیگر اجتماعی به مصرف برساند، زیرا هدف اصلی در اسلام ایجاد قسط است و اصل اقامه قسط در جامعه اسلامی، بر همه اصول و قوانین و قواعد دیگر حاکم است و باید در همه جا و هر حکم و فتوایی همین اصل ملاک باشد ولاغیر.

غنای تکاثری: این غنا یعنی فراوان داشتن و فراوان خواستن و دفع فوری آن واجب است. غنای تکاثری، طرف افراط مال است و مسکنت، طرف تفریط آن و هر دو ویرانگر عدالت و کرامت انسان است. در متون اسلامی آمده که مال موجب قوام جامعه است و تکاثر ضد قوام. از کنار هم نهادن اینها به دست می‌آید که مال تکاثری اصلا مالیت ندارد، زیرا ضد آن چیزی است که اسلام به آن نام مال داده است. چنین مالی باید فورا مصادره شود و به صاحبان اصلی آن بازگردد تا از محرومیت بیرون آیند. اینکه می‌گوییم مصادره، نه از آن سودی می‌بریم و نه از ذکر این کلمه التذاذی، بلکه به واقعیت انقلابی و اسلامی آن می‌اندیشیم.

علامه حکیمی با قائل شدن ۲ وجه قوامی و قیامی برای مال، به دنبال از میان برداشتن مسکنت و تکاثر در جامعه اسلامی بود. به بیان دیگر حرکت به سمت عدالت به عنوان کارویژه ایجابی مدنظر اسلامی به موازات نفی تکاثر شکل می‌گیرد. حکیمی با تاکید بر هنجار «مشروع» بودن مال، مشروع بودن را الزاما در «محدود» بودن آن تعریف می‌کند و این نقطه‌ای است که چارچوب تعریفی وی از عدالت را از قرائت غالب که قیدی بر انباشت ثروت قائل نیست، جدا می‌کند. در قرائت قالب مشروعیت ثروت صرفا در شیوه کسب آن تعریف می‌شود و به همین جهت نگاهی به مقوله تکاثر و هنجار انباشت بی‌حد و حصر ثروت در دست یک اقلیت ندارد. بر این اساس «دین اسلام برای مالکیتی که موجب ویرانی پایه‌های عدل و احسان شود و در توانگران کبر و غرور ایجاد کند و اهانت به زیردستان را باعث گردد، حرمت و قداستی قائل نیست. زیرا که قوانین و قواعد در برابر اسلام حجت و دلیل نیستند، بلکه اسلام حجت است بر قواعد و قوانین».

حکیمی احتکار را نه‌تنها در اجلاس بلکه در اموال نیز مورد بحث قرار می‌دهد و اسراف را از مصرف تا مالکیت کشانده و می‌گوید: «میانه‌روی و اسراف تنها به خرج کردن و مصرف کردن و کیفیت و کمیت آن ۲ اختصاص ندارد، بلکه به طور ضروری اصل مال و مالکیت را، بیش از آنکه به مرحله مصرف برسد نیز شامل می‌شود. بنابراین جمع تکاثری مال نیز گونه‌ای از اسراف است. در پرتو آنچه گفته شد، هر تجاوز از اندازه میانه، اسراف است؛ خواه کمیتی و مقداری باشد و خواه کیفیتی و اوصافی. پس اسراف در این موارد واقع می‌شود: ۱- در کمیت مالکیت؛ ۲- در کیفیت مالکیت؛ ۳- در کمیت مصرف کردن؛ ۴- در کیفیت مصرف کردن».

تفسیر علامه حکیمی از آیه مبارکه «فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ* لِلسَّائِلِ وَ الْمحْرُومِ» به ۲گونه زکات ظاهری و باطنی اشاره می‌کند. زکات رسمی که شامل ۹کالای قید شده (گندم، جو، خرما و...) است اما زکات باطنی که اندازه آن در ایات و روایات معین نشده است، بستگی به مقدار مال ندارد، بلکه به وجود بینوایان در جامعه موکول شده است و تا بینوایی هست، باید پرداخت شود.با این تفسیر مبارزه با فقر تا رسیدن به نقطه «منهای فقر» بعنوان دستورالعملی تعطیل‌ناپذیر برای مسلمانان جریان دارد.

طرح بحث موضوع عدالت در منظومه فکری حکیمی و برادرانش به یک مصداق اجرایی خاص منتهی نمی‌شود، آنچنان که خود آنها نیز چنین ادعایی را نداشته‌اند. حکیمی بعدها در کتاب «گزارش» که به توضیح مختصر رسالت «الحیات» پرداخته، نوشت: «استنباط «نظام اقتصادی اسلام» نیازمند غوررسی و تفقه و اجتهاد جدید است، اجتهادی که توسط اهل نظر از مجتهدان بزرگ صورت گیرد و کلیه وقایع نوظهور اقتصادی به شکل تحقیقی شامل شود. اجتهاد -بصورت یادشده- کاری آسان و معمولی نیست، بلکه باید برای تحقق این منظور دینی و علمی و اجتماعی، آفاق فقاهن را در زمینه یادشده گسترش دهیم تا بتوانیم به یک نظیر اصیل و صائب از این وادی عمیق بیرون آییم و آرا ارزشمند و هدایتگری به ارمغان آوریم که «فقه اسلامی» در سایه این آرا بتواند پاسخوی همه پرسشهای مهم و پیچیده اقتصادی انسان معاصر و جهان باشد. و واضح است که تفقه و اجتهاد در مسائل نو اقتصادی با چشم‌اندازهای وسیع آن و فروع پیچیده و نیازمنده کارشناسی از تفقه و اجتهاد در مسائل قدیمی و معروف مالکیت کاملا متمایز است».

پروژه «الحیات» در چارچوب ۲مفهوم «توحید» و «عدالت» که اولی ناظر به اصلاح رفتار انسان با خدا و دومی اصلاح رفتار انسان با انسان است، عدل را قاعده‌ای انتظام‌بخش برای جامعه تراز انسانی می‌داند که در هر زمان و مقتضیاتی باید به شکلی پی گرفته شود که منتج به نتیجه‌ای عینی گردد.

فرهنگ اندیشه و تاریخ ۰ نفر محمدصادق فرامرزی برچسب‌ها علی شریعتی محمدرضا حکیمی تاریخ

منبع: ایرنا

کلیدواژه: علی شریعتی محمدرضا حکیمی تاریخ علی شریعتی محمدرضا حکیمی تاریخ جامعه اسلامی باعث شد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۲۵۳۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیروان امام صادق(ع) در مسیر تمدن‌سازی

شکل‌گیری تمدن اسلامی در پرتو سیره علمی و عملی اهل‌بیت(ع) امری قابل توجه است و در این میان امام صادق(ع) در تمدن‌سازی اسلامی نقش اساسی داشته‌اند که لازم است مورد توجه قرار بگیرد و سالروز شهادت رئیس مذهب تشیع زمینه‌ای شد تا موضوع نقش ایشان در تمدن‌سازی اسلامی را مورد بررسی قرار دهیم.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، حضرت جعفربن محمد (ع) ملقب به امام صادق (ع) ششمین امام شیعیان دوازده امامی پس از پدر بزرگوارشان امام باقر (ع) است؛ ایشان به مدت ۳۴ سال عهده‌دار امام شیعیان با خلافت پنج خلیفه و آخر اموی و دو خلیفه‌ی اول عباسی معاصر بودند؛ امام صادق (ع) نه تنها در میان شیعیان بلکه در سطح جهانی به‌عنوان یک شخصیت برجسته علمی به شمار می‌روند تا جایی که ابوحنیفه فقیه به نام اهل سنت ایشان را عالم‌ترین فرد در میان مسلمانان دانسته است.

امام صادق (ع) با تلاش‌های علمی گسترده خویش و تربیت اصحاب و شاگردان دانشمند، نقش بسیار چشمگیری در شکل‌گیری تمدن اسلامی داشتند و بر این اساس وجود انبوه روایات امام صادق (ع) در منابع شیعه و اهل سنت بیانگر نقش علمی حضرت در زمان خویش است؛ از امام صادق (ع) با وجود چهار راوی و بیش از ۳۵ هزار حدیث، روایات و آموزه‌های بسیاری در دست است که می‌توان با الهام گرفتن از زندگی پربار این امام معصوم در مسیر ساخت تمدن نوین اسلامی گام برداشت؛ در همین راستا با حجت‌الاسلام محسن الویری عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) و پژوهشگر سیره اهل‌بیت (ع) گفت‌وگو کردیم:

ایمنا: یکی از مهم‌ترین اهداف رهبران یک جامعه دینی و مذهبی، تشکیل تمدن اسلامی است؛ بر این اساس و در مقدمه توضیحی در خصوص جایگاه تمدن اسلامی در اندیشه اسلامی بفرمائید.

حجت‌الاسلام الویری: اگر هدف دین را تأثیر گذاری در دو عرصه مختلف فردی و اجتماعی در نظر بگیریم و بگوییم یکی از کارکردهای اصلی دین تربیت انسان و نشان دادن مسیر کمال‌یافتگی و فرهیختگی به اوست، در عرصه اجتماعی هم وظیفه تربیت جامعه و سوق آن به سمت کمال و فرهیختگی‌است، پس دین می‌خواهد هم انسان و هم جامعه را به بالاترین مرتبه‌ی امکان خود برساند، همانگونه که انسان‌ها در مسیر کمال‌یافتگی حائز مراتب و درجاتی هستند که مصداق بالاترین این درجه برای یک انسان حضرات معصومیت (ع) هستند، جوامع هم از این حیث در درجات مختلفی قرار می‌گیرند؛ گاهی جامعه‌ای در عرصه‌ای پیشرفت کرده و در عرصه دیگر خیر یا در جامعه‌ای این پیشرفت و رشدیافتگی استمرار دارد و در دیگری نه، در اینجا هم جامعه‌ای که نمره کامل را در کمال‌یافتگی و فرهیختگی کسب می‌کند جامعه موعود مهدوی است و سایر جوامع با سلسله مراتبی در مرتبه پایین‌تری نسبت به آن قرار می‌گیرند.

منظور از تمدن در اندیشه اسلامی بالاترین و گسترده‌ترین سطح تحقق اجتماعی اسلام است و تمدن یافتگی یکی از مهم‌ترین اهداف اسلام است؛ بنا بر این وقتی در عرصه‌های مختلف جامعه‌ی اسلامی، نه تنها در علم به تنهایی یا اخلاق به تنهایی یا به طور اخص ساخت اجتماعی شاهد پیشرفت دین محور و مستمر به مدت بیش از یک سده باشیم به این حالت می‌گوئیم جامعه‌ی اسلامی، که اگر شرایط ارتقا همچنان مساعد بود جامعه‌ی اسلامی پیدایش تمدن اسلامی را سبب می‌شود؛ در همین راستا جایگاه تمدن در اندیشه اسلامی رساندن جوامع به بالاترین مرتبه کمال است.

ایمنا: نقش امام صادق (ع) در این مسیر و شکوفایی تمدن اسلامی چه بوده است؟

حجت‌الاسلام الویری: نحوه تمدن سازی اهل بیت باهم تفاوتی ندارد و از لحاظ اصول و مبانی از یک مبنا تبعیت می‌کند و تنها در عرصه بروز و ظهور بسته به شرایط و اقتضائات هر زمان تفاوت می‌کند؛ به همین دلیل هم امام صادق (ع) انند سایر ائمه معصومین سه نقش عمده در شکوفایی تمدن اسلامی داشتند:

نقش اول ایشان کوشش برای حفظ میراث موجود بود، میراث وحیانی که همان قرآن کریم و کلام وحی بود، میراث نبوی که سیره نبی اکرم (ص) به حساب می‌آمد و میراث علوی که ما پیروان مکتب اهل بیت به آن قائلیم؛ میراث‌های گران‌بهای قرآن و سنت عترت پیامبر (ص) به منزله چراغ پر نور هدایت و راه‌نشان مسیر دست یافتن به جامعه مطلوب و تحقق عملی آموزه‌های اسلام بودند که در شرایط جامعه آن روز و حضور امویان و عباسیان در رأس امور حکومت تلاش‌های بسیاری برای خاموش کردن این نور هدایت انجام می‌شد که از نقش‌های مهم ائمه از جمله امام صادق (ع) زنده نگه داشتن این راه‌نشان و میراث‌های گرانمایه بود و این نقش تمدنی بسیار بزرگی است؛ از این جهت که حتی اگر در آن زمان جامعه در مسیر تحقق تمدن اسلامی حرکت نمی‌کرد آن اهداف و آن راهنمای طی طریق زنده نگه داشته شد که تا امروز معیاری برای تشخیص راه درست از گمراهی‌ها و ضلالت‌هاست.

نقش دوم امام کوشش برای زدودن کژکاری‌ها و ناراستی‌هایی بود که در جامعه آن زمان وجود داشت؛ مقابله با برخی از آن‌ها در توان امام بود و در برخی دیگر شرایط این مقابله و تغییر فراهم نبود، برای مثال اعمال تغییر در عرصه حکومت امری نبود که امام بتوانند با آن اقتضائات یا تذکر به آن دست پیدا کنند؛ اما با این وجود در زمینه‌هایی که امکان اصلاح بود اصلاح می‌کردند و در سایر زمینه‌ها در پاسخ به سوالات پیروانشان و به بهانه‌های مختلف روشنگری می‌کردند و راه درست را نشان می‌دادند.

سومین نقش امام صادق (ع) در شکوفایی تمدن اسلامی مسئله یاری رساندن به جامعه اسلامی بود؛ امام در عرصه‌هایی که این امکان وجود داشت به جامعه اسلامی کمک می‌کردند و این هرگز به معنای تأیید حاکمیت نبود به این دلیل که تمدن مساوی با حکومت نیست، اگرچه حاکمیت یکی از ارکان مهم تمدن است اما تمدن ابعاد و جوانب گوناگونی دارد که می‌توان بدون تأیید و هم راستایی با حاکمیت در شکوفایی و توسعه آن‌ها نقش داشتند و امام بدون تأیید حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس در عرصه‌های مختلف علمی، اجتماعی و حتی سیاسی در جامعه حضور داشتند و جامعه اسلامی را یاری می‌کردند.

ایمنا: گام‌های محقق کردن تمدن اسلامی در سیره امام صادق (ع) چیست؟

حجت‌الاسلام الویری: به اعتقاد ما از سیره ائمه معصومین و به‌صورت مشخص امام صادق (ع) می‌توان یک الگوی تمدنی همه جانبه برای حرکت امروز جامعه به سوی تمدن اسلامی برداشت کرد؛ منظور از الگوی همه جانبه الگویی است که نه تنها از لحاظ مباحث نظری و معرفتی دارای اهمیت است بلکه در بعد عملی هم امتداد آن معارف را در جامعه قابل رؤیت کرده، در همین راستا بر پایه سیره امام صادق (ع) سه گام برای الگو برداری امروز ما در مسیر تمدنی وجود دارد:

گام اول تقویت امّت گرایی است، برخی بر این عقیده‌اند که تمدن نوین اسلامی منحصراً به دست ایرانیان محقق می‌شود و تنها ایرانی‌ها هستند که به آن دست پیدا می‌کنند، حال آنکه گستره یک تمدن یک ملت و یک ملیت نیست، گستره تمدن اسلامی یک مذهب نیست، بلکه گستره تمدن اسلامی عینیت یافتن امت اسلامی در همه عرصه‌هاست؛ یکی از بایسته‌های حرکت ما به سمت ساخت تمدن اسلامی همین امت گرایی‌است که متأسفانه بر خلاف رهبر انقلاب که این دید در رفتار و گفتار ایشان به خوبی مشهود است در برخی افراد شکل نگرفته و تنها به صورت شعاری خواستار شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی هستند.

گام دوم تقویت مثبت‌نگری تمدنی است، به این معنا که ما پیروان امام صادق (ع) باید بکوشیم همانگونه که ایشان به کاستی‌های جامعه زمان خودشان محدود نشدند و میراث بینش‌های فرا زمانی و فرا ساختاری خود را برای ما به یادگار گذاشتند ما نیز در برکه مشکلات و نقص‌های زمان خودمان گیر نکنیم و از جایی بالاتر به مسائل نگاه کنیم و رویارویی با این مشکلات خرد مسیر تمدن سازی دید و نگرشمان محدود نشود و آنقدر خود را به آن‌ها مشغول نسازیم که نتوانیم تمدن‌ساز شویم.

سومین الگوی امروز تمدن ساز در سیره‌ی امام صادق (ع) ضرورت امتدادیافتگی آموزه‌های دینی در عرصه‌ی اجتماعی‌است، ما بسیاری از آموزه‌های دینی را از طریق مطالعه‌ی آیات قرآن یا احادیث و روایات معصومین علیهم السلام در می‌یابیم و با استناد بر آنها از قانون‌های تمدنی یا اصول دینی سخن می‌گوئیم اما دین ما چطور می‌تواند امتداد اجتماعی داشته باشد؟ چطور می‌تواند در جامعه بروز و ظهور پیدا کند؟ چطور می‌تواند در رفتارهای سازمانی ما جاری شود؟ در پاسخ به این سوالات ما اغلب پاسخی نداریم و این در حالیست که امام صادق علیه السلام تمامی این معارف را در کنش‌های فردی و اجتماعی خود به طور کامل اعمال می‌کردند و ما نیز باید با تاسی به ایشان پا را از حیطه سخن و مطالعات نظری فراتر بگذاریم تا معارف اسلامی در جامعه امتداد اجتماعی بیابند.

کد خبر 750472

دیگر خبرها

  • یادواره شهدا یاد اقتدار و عزت و عظمت است
  • ویسی به سیم آخر زد؛ اصلا 10 میلیارد جریمه کنید، در جمهوری اسلامی ایران زندگی می‌کنیم و این می‌شود عدالت؟!
  • لیست جامعه اسلامی مهندسین برای دور دوم انتخابات مجلس در تهران
  • ردادی: مردم با حضور در انتخابات مجلسی قوی را رقم بزنند
  • امام صادق (ع) آغازگر جهاد در عرصه فقه بود
  • حج نماد عظمت امت اسلامی است
  • مدرسه باید واقعیت جامعه باشد/ ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار معلم مخالف مدرک دانشگاهی خود آموزش می‌دهند
  • پیروان امام صادق(ع) در مسیر تمدن‌سازی
  • شهید مطهری نیم قرن در راه اعتلای فکری جامعه اسلامی قلم زد
  • از بین رفتن کلونی‌های معتادان متجاهر در تهران